سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حزب اراده ملت ایران (حاما)

چرا ما هستیم ؟

87/10/8 6:33 ع

برای ورود آگاهانه به چنین وادی پرشکوه و پر مسئولیتی ابتدا باید پاسخ روشن و مناسبی به یک پرسش اساسی داشته باشیم و آن اینکه  چرا حرکت های اصلاحی و جنبش آزادی‌ خواهانه و عدالت خواهانه در یک صد سال اخیر در ایران به نتیجه نرسیده است؟

برای پاسخ به این پرسش بنیادی باید به ریشه یابی مسائلی پرداخت که که در تاریخ ایران از جمله موانع ساختاری هستند که مانع به ثمر رسیدن حرکت های اصلاحی شده است.

علل به نتیجه نرسیدن حرکت های اصلاحی در ایران

1- نظام حاکم بر ارزش‌ها و ایستارهای ذهنی (رفتارهای خودبخودی): از جمله خصلت های ساختاری در ایران که در تاریخ فرهنگ این مملکت موجود است رفتارهایی مبتنی بر احساس و عاطفه است. این خصلت در اغلب کشورهای جهان سوم به صورت حاکمیت ارزش‌هایی است که بر مبنای احساسات است. در جوامع پیشرفته اغلب رفتارها به ویژه رفتارهای سیاسی معطوف به عقلانیت است . این مشکل، به واقع تاریخی- فرهنگی است و نه حکومتی.

در واقع می‌توان ادعا داشت که در رفتارهای سیاسی ـ‌ اجتماعی مردم جوامع پیشرفته، سه عنصر عقلانیت، واقع‌گرایی و منفعت‌گرایی به وضوح قابل رویت است؛ اما به نظر می‌رسد این سه عنصر در رفتار تاریخی ایرانیان حضور ندارد.

2 عدم وجود فرهنگ کار جمعی: کار سیاسی و به ویژه کار حزبی یک کار جمعی است کار جمعی فرهنگ و مناسبات خاص خودش را می طلبد. نظم، انتظام، ضوابط و ترتیب خاصی را نیاز دارد . یکی از اصول مسلم آن این است که باید از منافع و حقوق فردی و خصوصی به نفع منافع و حقوق جمعی گذشت. نمی‌توان دم از من ها زد و ادعای کار جمعی و سازمان یافته کرد. در کشور ما به دلیل ریشه های تاریخی استبداد شرقی و تقدم حریم فردی به حریم اجتماعی و ملی، فرهنگ کار جمعی یا وجود نداشته و اگر هم نمودی داشته است ظاهری بوده است. از ملزومات کار سیاسی نهادینه شدن کار جمعی است که اساسا در تاریخ این مملکت وجود نداشته است. شاید بتوان گفت در متن و توده ی مردم وجود سه خصلت یا صفت «مطلق‌گرایی»، «فردگرایی» و «منجی‌گری» که تاریخی است مانع به ثمر رسیدن و نهادینه شدن کار جمعی بوده است. نیز در میان نخبگان «رهبری طلبی»، «تنزه طلبی» و «خودشیفتگی» از جمله صفات بارزی است که آنها را در یک کار جمعی سیاسی گرد نمی آورد.

  3 عدم وجود اعتماد به نفس : نبود باور فردی به شان و شخصیت فرد فرد انسانها در جامعه و متعاقب آن، خودباختگی و سرخوردگی دائمی و تاریخی از دیگر مشکلات عمده ماست که دلیل اصلی آن حاکمیت فرهنگ ریشه دار چند صدساله در این کشور است که همواره برای انجام کارهایشان و سامان امور عمومی جامعه (خارج از حوزه فردی ) منتظر منجی بوده و هستند که ناشی از اعتقاد به ظهور منجی و مصلح عالم بشریت در باورهای مردم است. به همین بابت است که ما طوری تربیت نشده‌ایم که احساس کنیم برای حل مشکلات جامعه باید خودمان تلاش کنیم. دقیقا به دلیل حاکمیت چنین فرهنگی است که در مقاطعی از تاریخ کشورمان در سیمای افرادی چون شاه اسماعیل، نادر شاه، آقا محمدخان و حتی رضا شاه منجی‌ای را می‌دیدند که برای نجات مملکت برخاسته است و به تنهایی می تواند مشکلات کشور را حل کند و ما را از فلاکت نجات دهد. نگاه‌ها همیشه به طرفی بوده است که یک نفر می‌آید و تمام گره‌ها را می گشاید . این فرهنگ به نظر می رسد که متاسفانه در نخبگان هم نفوذ کرده است. اما لازم به ذکر است که اولین پیام جامعه مدنی این است که مردم باور کنند، منجی خودشان هستند و نه کس دیگر.

4 عدم استقلال گروه‌ها و شخصیت های داعیه دار اصلاح در ایران : در یک صد سال گذشته به جز افرادی که استثنا بوده‌اند ،نه گروه های سیاسی مدعی اصلاح، ریشه در متن مردم داشتند و نه افراد و اشخاص مدعی ارائه نسخه ی سعادت و نجات کشور، مستقل از قدرت های بیگانه بوده اند. بیماری وابستگی برای اشخاص و عدم شکل گیری جریانات اصلاحی از دل جامعه پیشاپیش هر حرکت سیاسی را محکوم به شکست می کرد.

علاوه بر دلایل پیشین که به زعم ما بنیادی‌ترین دلایل است ، عدم ثبات اجتماعی و سیاسی در طول تاریخ کشورمان خصوصا در قرن اخیر امکان هر گونه اندیشه و عمل معطوف به اصلاح را در کشورمان با مشکل جدی مواجه می کرد. بنا به همین دلایل است که تاریخ ما دو برگ بیشتر نیست؛ استبداد و دیگری هرج و مرج. به عبارت دیگر در تاریخ ایران همیشه به سیکل معیوب استبداد- هرج و مرج بر می خوریم.

 

علل تشکیل

برای رفع موانع و مشکلات فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی برشمرده شده برای فضای سیاسی و اجتماعی در ایران و پایه ریزی حرکتی سیاسی در قالب های تعریف شده، به فکر تاسیس حزب افتادیم. این دلایل از جمله ادله ای بودند که در سایه ی کارهای فکری و تئوریک موسسین حزب ،در مسیر پژوهش‌های فکری آنان به دست آمده بود.در واقع مجموعه دوستانی که عمدتا در سال های پس از جنگ ،هم تحصیل علم سیاست می کردند و هم خودشان در عمل سیاسی حضور داشتند و در متن انقلاب نیز بودند با چنین تفکری پای در راه تشکیل حزب نهادند. آنان با طرح پرسش هایی نظیر اینکه چرا کار سیاسی و حزبی در مملکت ما شکل نگرفته است، و یا اینکه چرا پروژه ی توسعه سیاسی در ایران ناتمام می ماند، به دنبال یافتن پاسخ و پرداختن عملی به راهکارهای حل این معضل‌ها پرداختند. اما از سوی دیگر حوادث روزمره نیز سختی مضاعفی را بر دغدغه مندی موسسین حزب تحمیل می کرد که اینها نیز در تشکیل حزب موثر بود. خلاهای نظری و عملی پس از پذیرش قطعنامه و فروریختن آرمانها از جمله آن حوادث بود. تئوری «جنگ تا رفع فتنه از عالم» و تا پیروزی حق بر باطل ، ناگهان با سد پذیرش قطعنامه مواجه شد. چه اتفاقی در شرف وقوع بود که اینگونه چرخش اساسی را در تئوری پردازی اداره کنندگان مملکت صورت می داد؟ آن همه هزینه برای جنگ فارغ از بحث ارزش گذاری آن ،به ناگاه با پذیرفتن قطعنامه فراموش می شود و باز با هزینه ای بالا فایده ی درخوری نصیب ما نشد. وقوع چنین حوادثی ما را در ورود به عرصه ی عمل سیاسی در کنار پشتوانه ی نسبتا خوبی از تئوری مصمم تر می ساخت.

در سال های 72 و 73 به دلیل شرایط موجود در کشور، از حد بحث های نظری فراتر نبودیم و نتیجه صدها ساعت جلسات مداوم و منظم و جمع بندی منظم آن اساسنامه و مرامنامه ی پیش روی شماست .

تا خرداد 76 هزینه کار بسیار بالا و سنگین می نمود ، بنابراین کار در شرایط بیم و امید پیش می رفت و بیشتر در تکمیل مبانی نظری بود .اما بنا به دلایلی دوم خرداد 76 را تحول قلمداد کردیم و به راهمان امید بسیار دوختیم. علاوه بر تحولات کمی که منجر به ارتقاء متن سیاسی کشور شده بود ،خرداد 76 به لحاظ ارتباط دولت و مردم تحولی تازه ، بی سابقه و نسبتا عمیق بود. تا پیش از آن حکومت اقتدارگرا و آمرانه و یکه تاز بود. هرچند با پیروزی انقلاب اسلامی شکل نظام از حالت استبداد فردی خارج شده بود و به صورت جمهوری درآمده بود ، اما مناسبات حاکم در رابطه بین حاکمیت و مردم تغییری در خور یک نظام جمهوری نکرده بود. رابطه کماکان یک طرفه و آمرانه بود و به هیچ وجه از رابطه عادلانه و دموکراتیک میان دولت و شهروندانش خبری نبود. در این مورد بیش از آنکه تقصیر بر گردن شخص یا اشخاصی باشد، بر گردن حاکمیت استبداد بر تاریخ ماست. این شیوه های برخورد آمرانه دولت با مردم دقیقا ادامه منطقی حاکمیت استبداد شرقی ـ ایرانی و تداوم بیماری تاریخی بود که با وقوع دو انقلاب مشروطیت و انقلاب 1357، هنوز آثار ریشه دار تاریخی و سنتی آن از پیکره نظام اجتماعی و حکومتی ما بیرون نرفته بود. دوم خرداد 76 فضای مناسبی را برای چنین تحولاتی ایجاد نمود. گذر نسبی و لااقل به صورت گام کوچکی از آمرانگی بین دولت و شهروندان و از همه مهم تر رسوخ مفهوم دولت ملت در حکومت گران و مردم از اساسی‌ترین بسترهای ایجاد تحول بود. اگر تا پیش از اینها «اقتدار» و «امنیت» تنها ادبیات حاکم بر تفکر دولتیان بود، «منافع ملی» و «حاکمیت ملت» نیز رنگی واضح تر یافت و مردم را در تکیه بر قدرت خودشان تشویق و ترغیب می نمود. شیرینی اصلاحات، آنهم از راه قانون نه انقلاب، رفته رفته تاثیر خود را بر کام ما می گذاشت. این از معدود برهه‌هایی بود که به دور از خشونت و شلاق هزینه های خونبار، راه تحولات اجتماعی و سیاسی در جهت خواست ملت هموار می شد. این چنین تغییرات منطقی و دور از خشونتی اساسی‌ترین نیاز مملکت ماست که ما نیز دقیقا برای همین در مجموعه اراده ملت گرد آمده ایم.

جایگاه حزب ما در کنار سایر گروههای(اصلاح طلب)

حال باید به یکی دیگر از سوالات اساسی پاسخ گفت که چرا با وجود این همه گروه و حزب که داعیه اصلاح و رهبری و پیشبرد جنبش جامعه مدنی و توسعه فرهنگ مشارکت در جامعه را دارند، ما نیز می‌خواهیم تشکل جداگانه ای را درست کنیم؟ چرا داخل یکی از این گروهها که فکر می‌کنیم به افکار ما نزدیک می باشد به فعالیت خود ادامه نمی دهیم؟ آیا ما در کنار آنها هستیم؟ در مقابل آنها هستیم؟ تفاوت ما با آنها در چیست؟ و اساسا ما کی هستیم و چرا هستیم؟

برای پاسخ به سوالات مطرح شده، چنین می توان وارد بحث شد. بعد از دوم خرداد جامعه ما وارد مرحله ای از تحولات سیاسی و اجتماعی شده است که برای رسیدن به اهداف اصلاح طلبانه این مرحله گروههای موجود ناکارآمد خواهند بود. هرچند وجود گروههای موسوم به جبهه دوم خرداد در این مرحله لازم می باشند و هرکدام در حد توان و اندازه خود باری از اصلاحات را بر دوش دارند ولی کفایت لازم را برای تحقق اهداف روند توسعه سیاسی و جنبش جامعه مدنی را ماهیتا دارا نمی باشند، به دلیل اینکه:

الف) حماسه دوم خرداد بر خلاف آنچه که انتظار می رفت محافظه کاران یا همان جریان راست را بر سر عقل نیاورد و از خواب بیدار نکرد و درس های لازم را نگرفتند، هرچند بخش عقلانی و عمل گرای آنها در حال اصلاح مواضع و کنار آمدن با واقعیات و خواسته های به حق جامعه می باشند ولی ماهیت جریان راست آنها را از شناخت واقعیات جامعه محروم و در خواب گران خود خواهد برد تا به دست سرنوشت به انتهای راه بن بست و محتوم خود برسند و از مناسبات اجتماعی حذف گردند. اما از طرف دیگر متاسفانه بخشی از جریان چپ نیز دچار توهم قدرت شده و با خود بزرگ بینی تمامی حماسه دوم خرداد را محصول خود و نتیجه تلاش خود می داند که بی اندازه از واقعیت بدور است. ولی اشکال آنجاست که بر اساس چنین برداشتی موضع گیری و اقدام می کنند که قطعا نتیجه عکس خواهد داد.

ب) هیچ یک از این گروهها از پایین شکل نگرفته اند، یعنی پایه های این تشکل ها در کف جامعه نیستند به عبارتی مانند آن درختی نیستند که ریشه در لایه های زیرین جامعه داشته باشند و شاخه و برگ هایشان در بین اقشار و صنوف مختلف اجتماعی گسترده باشد، بلکه به مثابه لوستری هستند که از سقف قدرت و یا دولت آویزان شده اند و بدون تکیه بر رانت های قدرت حاکمیت و ارتزاق از آن قادر به ادامه حیات نمی باشند، کافیست نقطه اتصال به سقف قدرت آنها پاره شود بلافاصله بر کف جامعه سقوط کرده و متلاشی خواهند شد.

ج) گرفتار شدن در درگیری و کشمکش های روزمره سیاسی و مناسبات رودرروی قدرت این گروهها را از پرداختن به کارها و فعالیت های بلند مدت باز داشته است و اساسا مجال چنین تفکری از آنان گرفته شده است. چراکه در سطحی از روابط سیاسی و اجتماعی قرار گرفته اند که چاره و گریزی از این وضعیت ندارند به محض اتمام انتخابات ریاست جمهوری درگیر انتخابات خبرگان می شوند بعد انتخابات شوراها و سپس انتخابات مجلس و این گردونه همواره می چرخد و عرصه های سنگین مبارزه سیاسی و انتخاباتی با رقیب این گروهها را به ناچار در گیر مسایل روزمره و دائمی کرده و مجال برای برنامه ریزی و تفکر به آینده دور را از آنها گرفته است.

وضعیت این گروهها درست مانند بوکس بازی است که در داخل رینگ تمامی حواس خود را متوجه مبارزه ای درست با حریف کرده است تا به پیروزی برسد . او مواظب است ضربه به رقیب بزند بدون اینکه ضربه ای از او بخورد . این بوکس باز نه تنها نخواهد فهمید که در بیرون سالن مسابقه چه می گذرد ، بلکه حتی از وضعیت داخل سالن و تماشاگران نیز اطلاع دقیقی نخواهد داشت . پس چون در شرایطی هستند که نمی توانند چشم از رقیب بردارند ، فرصت تفکر و برنامه ریزی برای آینده ی دور را نخواهند داشت .

د ) ایراد سوم اینکه، این گروه ها و لیدرهای آنان در تصمیماتی که کشور را به اینجا رسانده دخیل و مقصر می باشند و لذا ناچار به توجیه گذشته ی خود می باشند و دقیقا به همین دلیل بخش مهمی از انرژی و توان و وقت آنها صرف توجیه گذشته خواهد شد . به این ترتیب نگاهشان بیش از آنکه به آینده باشد ،رو به گذشته خواهد بود و از آنجا که جامعه مدنی در تکاپوی نقد بی پروای گذشته می باشد ، باعث خواهد شد که این گروه ها خودبخود به موضع انفعالی و تدافعی بیافتند و روز به روز منزوی تر بشوند. علاوه بر آنکه عده‌ای از آنان پرسشگر نیستند و باید نسبت به گذشته پاسخگو باشند.

ه) شرایط حاکم بر جامعه در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد خصوصا دوران معروف به سازندگی واجد ویژگی هایی بودند که قدرت های بادآورده ثروتهای بادآورده به همراه داشته است و رانت های متعدد باعث آلودگی نخبگان درون حاکمیت به مسایل مالی و غیره شده است. لذا چنین اشخاصی که شاکله اصلی این گروهها می باشند ولو اینکه در سخن از آرمان های انسانی حقوق بشر و دموکراسی حرف بزنند در عمل آن آلودگی ها مانع از اقدامات عملی شان در تحقق آرمان های اصلاحی جامعه و مردم خواهد گردید.

و) عدم شکل گیری اصولی این گروهها که بیشتر حالت محفلی و دوستانه دارد، مانع حاکمیت مناسبات دموکراتیک در آنها بوده و بیشتر شکل باند فرصت طلب قدرت را بخود می گیرند که داعیه پیشبرد آرمان های اصلاح طلبانه مردم را دارند. همین عیب باعث تناقض فاحش در گفتار و رفتار در آنان خواهد بود، چرا که تا فرهنگ کار جمعی در آنها نهادینه نشود و بعبارتی تا دموکرات نباشی نمی توانی قدمی برای دموکراسی برداری و مناسبات داخلی این گروهها فاقد حداقل ویژگی های کارکرد دموکراتیک یک سازمان سیاسی می باشد. به عبارت دیگر ویروس انحصارطلبی در زوایای وجود آنان هست چرا که گذشته نیز دقیقا همین را نشان می دهد. در حال حاضر نیز نشانه روشنی از اصلاح رفتار به چشم نمی خورد. خود محوری و خود شیفتگی گروهها داده که بی اندازه هم خطرناک می باشد که به بازتولید استبداد کمک می‌کند.

ز) وجود این گروهها چون بعنوان پایگاه قدرت محسوب می شوند و به عبارتی نوعی رانت به حساب می آیند، آماج مراجعات مکرر افراد متملق و فرصت طلبانی شده اند که بیشتر دغدغه نام و نان برای خود دارند تا گرفتاری های مردم در جامعه ولذا چون افراد اصیل و با انگیزه آمال و اهداف خود را کمتر در این گروهها می یابند بطور طبیعی میدان برای افراد بی ریشه و روباه صفت ظاهرالصلاح بازتر خواهد شد تا مثل خوره تار و پود و اساس این گروهها را سست و شکننده و لرزان نمایند.

ح) عدم درک زبان و نیازهای نسل جدید و خواسته های واقعی آنان ایراد دیگری می باشد که به این گروهها وارد است. همانگونه که ذکر شد بیشتر به گذشته تعلق دارند و خواهی نخواهی یک پایشان و نیمی از نگاهشان اسیر و گرفتار گذشته است و از رویارویی با واقعیات سرسخت موجود جامعه دچار نوعی گریز غیر ارادی می شوند. لذا هم به دلیل تغییر نیازها و خواسته ها و هم به دلیل تغییر گفتمان حاکم بر نظام سیاسی اجتماعی جامعه در دهه های اخیر قادر به شناسایی مشکلات واقعی و رویارویی با چالش های اصلی دهه آینده کشور نخواهند بود.

بدلایل ذکر شده که می توان موارد دیگری هم به فهرست آن افزود گروههای موجود به انتهای کارکرد خود نزدیک می شوند و از آنجاییکه فرصت، شرایط و امکان نقد خود را ندارند به حکم قانونمندی های اجتماعی و جبر تاریخ به نقطه پایانی خود نزدیک می‌شوند و بعد از آن  قادر نخواهند بود به نیازهای خود و جامعه پیرامون خود پاسخ و راه‌حل درخور داشته باشند. ما تشکیل شدیم تا پاسخگوی نیازهای این مرحله از حیات اجتماعی و سیاسی کشورمان باشیم و بار جریان اصلاح را از گذشتگان تحویل گرفته و به پیش ببریم تا نسل بعد نیز از ما تحویل بگیرند. جمع ما و نسل ما چنین ظرفیت و لیاقت و شایستگی را در خود دارد بشرط آنکه خود را باور کند و عزم و اراده خود را جزم سامان‌دهی و سازماندهی لازم برا این امر مهم نماید.

ما معتقدیم که نسل ما  نسلی است که با تساهل می‌توان، آنرا نسل 17 شهریور نامید. باید خود را آماده مدیریت و رهبری جریان اصلاح‌طلبی کشور نماید و مسوولیت هدایت و سازماندهی نسل دوم خرداد را به عهده بگیرد تا انشا ا... برای اولین بار بتوانیم به بدبیاری تاریخی در این کشور چیره شویم، در غیر این صورت آنارشیسم اجتماعی و تجزیه، حداقل سرنوشتی است که در انتظار کشور عزیزمان می‌باشد.

ما باید با استفاده بهینه از تجارب نسلهای گذشته، خصوصا نسل معروف به خاکستری، نسل نهضت ملی، نسل خرداد 42، نسلی که انقلاب 57 را رهبری کردند و گروهها و شخصیتهای ملی، مذهبی، ملی ـ مذهبی و غیر مذهبی، همه و همه، در تلاش دایم در جهت پایه‌ریزی کار جمعی ـ که از پایین شکل گرفته باشد ـ باشیم و فرهنگ حرکت و کار جمعی را در بالاترین حد خود تمرین و نهادینه کرده و کارهای اساسی و برنامه‌ریز‌های بلندمدت را وجهه همت خویش قرار دهیم تا از بحرانهای محتوم دهه آینده کشور جلوگیری نماییم. این حرکت باید از بطن و درون جبهه دوم خرداد و گروههای حامی آن شکل بگیرد و نقطه عزیمت خود را تجارب ارزنده و دست‌آوردهای گران‌سنگ گروهها و شخصیتهای این جبهه و گذشتگان تاریخ کشور قرار دهد.

در واقع حرکت ما ادامه منطقی و تکامل یافته  جریان دوم خرداد، در شکل جمعی و با سازمانی نوین ، است که ادامه ایرادات گروههای قبلی و موجود در آن به حداقل ممکن رسیده و نقاط قوت گروهها و مصلحان موجود و گذشته نیز در حداکثر خود بازتولید و بکارگیری خواهد شد. حال سوال این است که چرا نسل ما؟

ویژگی‌های نسل 17 شهریور

این  نسل چه ویژگیهایی دارد و چرا باید سامان جدیدی به خود بدهد. بطور مختصر و فهرست‌وار می‌توان گفت که:

1) نسل ما نسلی است که انقلاب و بیست سال پر فراز و نشیب پس از آن را درک کرده است. بیست سالی که به تنهایی تجربه دویست سال فشرده را در خود جای داده است.

2)‌ نسل ما در موقعیتی نبوده با دخالت در تصمیمات گذشته کشور را به این روز انداخته باشد و اساسا بدلیل شرایط زندگی و سنی خود چنین مجالی برایش فراهم نبوده است؛ پس به دلیلی هم بر سرنوشت بودن با تصمیم‌گیرندگان گذشته را ندارد. این نسل، نسل پرسشگر است نه پاسخگو.

3) نسل ما در حد خود در انقلاب نقش داشته، از آن حمایت کرده، در جنگ سهم خود را در دفاع از کیان و دین و کشور ادا کرده و در واقع به مثابه سربازان، رهبران و مدیران انقلاب هستی خود را خالصانه تقدیم کرده و آنچه می‌توانسته برای قوام انقلاب و نظام برخاسته از آن هزینه کرده است. پس نه تنها بدهکار نیست بلکه باید طلبکار هم باشد. ولی آن اندازه قانع و نجیب است که ادعای طلبکاری نمی‌کند بلکه هنوز خود را بدهکار مردم و کشور خود می‌داند.

4) نسل ما تکامل طبیعی نسل‌های قبل از خود می‌باشد و در واقع خلاصه و چکیده دهها سال مبارزه و تلاش بزرگان و مصلحان این کشور است که در آرزوی سعادت، آبادی و آزادی وطن خود حسرت به دل ماندند. پس نسل ما، شاگرد لایق و مستعد تاریخ کشور خود و تحولات سیاسی و اجتماعی آن می‌باشد و بایستی درس خود را خوب بیاموزد و بخوبی هم پس بدهد و از توشه و ذخایر عظیم حاصل از تجارب تلخ و شیرین جریانات و گروهها و شخصیتهای تاریخی و مبارز و مصلح کشور درسهای عملی لازم برای انجام چنین مسوولیتی را نشان دهد و نسل بعد از خود را بخوبی هدایت و تعلیم نماید. نسل ما چون شاگردی قدردان و مودب از گذشته و گذشتگان درسهای لازم را می‌گیرد ولی در عین حال آنها را تحت نقدی مثبت قرار می‌دهد تا راه کمال جامعه را بدرستی بپیماید.

5)‌و مهمتر از همه، نسل ما بدلیل شرایط خاص خود، آلوده به برخی از مسایل نشده و در معرض آلودگیهای مالی و اخلاقی یا قرار نگرفته و یا کمتر قرار گرفته است، لذا می تواند مدعی بسیج و هماهنگی دستهای پاک برای اصلاح و نجات کشورمان باشد.

 

نتیجه

پس نسل ما باید با استفاده از تمامی تجارب، نیاز اساسی برای سازماندهی خود را احساس کند تا بتواند دست در دست هم برای آینده کشور برنامه‌ریزی منسجم و واقع‌بینانه داشته باشد. ضمن اینکه فرصت‌ها، مثل فرصت حضور در مجلس قانون‌گذاری کشور، یا حضور در نهاد شوراهای اسلامی در سراسر کشور،‌یا حضور فعال در رده‌های مدیریتی کشور و غیره، را مغتنم شمرده و از آنها نهایت استفاده را خواهد نمود، هیچگاه خود را اسیر این فرصتها و لحظه‌ها نخواهد کرد.

پس، از نسل ما کسانی که انگیزه کار سیاسی و جوهره چنین فعالیت کاری را دارا هستند، اقدام به تشکیل حزب اراده ملت نموده و بر ماست که افرادی از نسل خود ـ که به زعم ما در جای جای کشور وجود دارند ـ‌ شناسایی کنیم و با روی هم گذاردن تواناییهای خود و در انداختن طرحی نو و سازمان‌دهی جدید به پایه‌ای از تکامل و رشد برسیم که نگذاریم بار اصلاح در این کشور به زمین بیافتد. با کار جمعی و جا انداختن فرهنگ کار جمعی در بین خودمان و شناسایی و همراه کردن افرادی که در گوشه و کنار کشورمان چون ما می‌اندیشند و دغدغه‌های مشترکی چون ما دارند، ‌به سمتی پیش برویم که با بسیج تمام توان و تجارب نسل 17 شهریور را نمایندگی و نسل دوم خرداد را رهبری نماییم.

بد نیست در پایان تاکید کنیم که حزب اراده ملت نیآمده است که جای کسی را بگیرد،‌ما آمده‌ایم که از تجارب گذشتگان استفاده کنیم و به پیش رویم. نسل ما و به ویژه نسل سازمان جوانان و دانشجویان ما، نسل دعوت است و نه قضاوت.

به نظر ما در میان گروهها اصلاح‌طلب باید دو گروه از هم بازشناسی شوند، گروههایی که کاری می‌کنند تا بمانند و بقا داشته باشند و دسته ای که می مانند تا کار کنند و به اصلاحات یاری برسانند. ما همت خود را بر مبنای این گذارده‌ایم که جزء دسته دوم باشیم.

انشاءا... شاگردان خوبی برای کلاس درس تاریخ کشورمان، خصوصا تاریخ معاصر باشیم اما همه اینها یک شرط اساسی دارد و آن اینکه خودمان را باور کنیم، اراده خودمان را مستحکم کنیم و بدانیم و ایمان داشته باشیم که منجی، خودمان هستیم. والسلام



  • کلمات کلیدی :
  • : حزب اراده ملت ایران | اعلام نظر یا هواداری [ نظر]


    لیست کل مطالب

    بیانیه جمعی از جوانان اصلاح طلب در حمایت از کاندیداتوری میرحسین
    دفاع از نامزدی میرحسین موسوی در شبکه یک سیما!
    سادات انتخابات ریاست جمهوری با هم در انتخابات شرکت می کنند!؟
    زیرسوال بردن اهداف انقلاب باعث تضعیف ارزشها میشود
    ریشه امنیت، رضایت مردم است
    آغاز سازماندهی ستاد انتخاباتی خاتمی
    خاتمی ، کروبی و میرحسین در صحنه بمانند
    دبیرکل: بین اصولگرایان سنتی و حامیان دولت شکاف جدی وجود دارد
    حامیان خاتمی از میرحسین حمایت میکنند
    ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی فعالیت خود را آغاز کرد
    میرحسین موسوی توان جلب آرای خاموش جامعه را دارد
    میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی با هم دیدار کردند
    روحانی: ممکن است به استبداد بازگردیم
    سید محمد خاتمی:ترجیح میدهم میرحسین بیاید
    تا دو هفته دیگر کاندیدای نهایی اصلاحطلبان مشخص میشود
    [همه عناوین(57)][عناوین آرشیوشده]